دوست عزیزی به نام دانیال در پست قبلی وبلاگ از من خواستند در مورد پست دکتری و نحوهی ارتقاء شغلی در دانشگاههای آمریکا توضیح دهم:
«اول امیدوارم موفق و سلامت باشی،دوم،کاش یه توضیح در مورد فلسفه دوره پست دکترا میدادی و بعد هم اینکه سیستم مشاغل آکادمیک در امریکا چه جوریه؟ ارزشیابی به چه شکلی انجام میشه؟ چه انتظاراتی از فرد دارن؟ و اینکه چقدر مهلت وجود داره تا فرد خودش رو اثبات کنه و دانشگاه رو ترغیب به بستن قرارداد دائمی کنه؟»
توضیح این که پست دکتری چیزی نیست که در هر رشته ای تعریف شده باشد. مثلا در رشتهای مثل ادبیات اصلا پست دکتری معنی ندارد. به علاوه بین رشتههایی که پست دکتری دارند، شکل و معنی آن متفاوت است. مثلا من به عنوان استادیارِ پست دکتری (postdoc assistant professor) شناخته میشوم و از نظر دانشکده جزو هیات علمی موقت هستم و به همین جهت میتوانم از منابع مالی دانشکده همانند هیات علمی دائم استفاده کنم و یا برای جوایز یا طرحهای پژوهشی مانند اساتید دائم اقدام کنم. در حالی که دوست من که در یک دانشکدهی مهندسی همین دانشگاه پست دکتری است، هیچ کدام از این مزایا را ندارد. زیرا عنوان او پژوهشگرِ پست دکتری (postdoc research fellow) است. او نمیتواند شخصا برای جوایز و طرحهای پژوهشی اقدام کند و تنها میتواند از منابع مالی خاصی استفاده کند. برخی دانشگاهها حتی یک پژوهشگر پست داک را به چشم یک دانشجو نگاه میکنند.
بر خلاف برخی از رشتهها که اشخاص بعد از دکتری شغل دائم میگیرند و پست دکتری در آن به نوعی به معنی ضعف است، در رشتهی ریاضی بسیار نادر است که شخصی بعد از اتمام دکتری شغل دائم بگیرد. حتی در برخی آگهیهای شغلی تصریح میشود که سابقهی پست دکتری لازم است. چندان عجیب نیست که شخصی دوبار پست دکتری بگیرد، اما معمولا افراد دوست دارند که بعد از یک پست دکتری دنبال کار دائم بروند. به دلیل نیازهای آموزشی به رشتهی ریاضی، پست دکتری ریاضی معمولا از نوع استادیار پست دکتری است ولی پژوهشگر پست دکتری هم پیدا میشود. من خودم یکی گذراندهام.
در مجموع بر خلاف تصور معمول عوام، پست دکتری شغل است و نه تحصیل و هدف آن آماده کردن شخص برای گرفتن شغل آکادمیک.
بعد از پست دکتری، کار دائم شروع میشود. البته اگر بخواهیم دقیقتر بگوییم باید بگوییم کارِ در آینده دائم. هدف کارفرما از استخدام پست دکتری این نیست که شخصی را برای کار دائم برگزیند. پست دکتری قرار است سرانجام برود. اگر بخواهند شخصی را دائمی استخدام کنند عنوان رسمی آزمایشی (tenure-track) میگیرد. معمولا این دوره بین پنج تا هفت سال طول میکشد و سپس بر اساس عملکردش در این دوره به عنوان رسمی (tenured) ارتقاء پیدا میکند که معمولا و نه لزوما همیشه همزمان میشود با ارتقاء از استادیار به دانشیار. سیستم ارزشیابی برای این نوع ارتقاءها در هر دانشگاهی متفاوت است. مثلا دانشگاههایی هستند که دورههای تحصیلات تکمیلی ندارند وبخش قابل توجهی از حقوق استاد ازشهریهی دانشجویان پرداخت میشود. در این مراکز آموزشی ارزشیابیهای تدریس پر شده توسط دانشجویان و همکاران به علاوهی مقدار مختصری تحقیق چاپ شده در هر سال کافی است که شخص ارتقاء شغلی پیدا کند. اگر برای مرکز آموزشی پژوهشهای عملی جدیتر باشد، معمولا سهم ارزشیابی تدریس کمتر وسهم پژوهشهای علمی بیشتر خواهد بود.
با وجود این که ممکن است در دانشگاههای متوسط به پایین ارزشیابی پژوهشی بر مبنای تعداد مقاله انجام شود، معمولا تعداد مقالات نقش چندانی ندارند. این مهم است که کار شخص تا چه حد افراد را تحت تاثیر قرار داده باشد. مثلا اگر شخصی ۵۰۰ مقاله بنویسد و در مجلات معروف چاپ کند ولی ارجاعات چندانی نگیرد و یا افراد هم رشتهی خود را هیجان زده نکند، نمیتواند ارتقاء شغلی بگیرد. اما اشخاصی ممکن است با یک یا دو مقاله که حتی چاپ هم نکردهاند ارتقاء شغلی بگیرند.
ارتقاء شغلی مراحل نسبتا پیچیدهای دارد. متقاضی باید توضیح دهد که چرا باور دارد شایستهی این ارتقاء است. باید تمام دستاوردهای خود را لیست کند و توضیح دهد که کارهایی که تا کنون کرده چه اهمیتی دارند. این توضیحات در وهلهی اول باید برای یک نفر هم دانشکدهای که لزوما هم رشته نیست قابل فهم و قانع کننده باشد. به علاوه شخص نیاز دارد که توصیه نامههایی از افراد معتبر و شناخته شده در رشتهی خود اخذ کند. علاوه بر این موارد، شخص باید از خود قابلیت کسب پول برای طرحهای پژوهشی نشان دهد. داشتن یک یا دو پروژهی تحقیقاتی مهم است. معمولا اگرشخص مشغول هدایت چند دانشجوی دکتری شود، میتواند هم خود را مقید به کار پژوهشی کند و هم مسولیت پذیری خود را به دانشگاه ثابت کند.
تمام مدارک و مستندات بعد از تایید از دانشکده به کالج یا دانشگاه میرود. در آن جا افرادی از دانشکدههای دیگر آنها را میخوانند. بنابراین لازم است که برای آنها هم قابل فهم باشد. در شکل ایدال باید یک جبرکار در مورد پژوهش خود طوری توضیح دهد که یک فیزیک دان تجربی بتواند اهمیت آن را درک کند. در تمام این مراحل، سیاستهای کلی دانشکده، کالج و دانشگاه در استخدام هم اهمیت پیدا میکنند. اگر دانشگاهی به فکر کوچک کردن دانشکدهی ریاضی باشد، ممکن است کار دائمی شدن سختتر شود. یا اگر استانداردهای یک دانشگاه بسیار بالا باشد، ممکن است دست آخر بگویند که شما خیلی محقق و مدرس خوبی و توانایی هستند ولی نه به اندازهای که استخدام شوید. یا حتی ممکن است ترجیحات بر مبنای رشته باشد. مثلا بگویند که ما در این دانشگاه ریاضی کاربردی را می فرستیم در دانشکدههای مهندسی و شما به اندازهی کافی محض نیستند که در این دانشکده استخدام شوید. ببخشید. شرمنده به خدا. از اول اشتباه ما بود که شما را استخدام کردیم.
پ.ن.: همیشه نگران بودم که سی وی من برای گرفتن یک کار خوب، پر و پیمان نیست. دیروز در مسابقهی آشپزی دانشکده که در حاشیهی جشن پایان سال برگزار شد، جایزهی سوم را بردم. سرانجام یک چیزی دارم که در سی وی ام بگذارم. حالا کمیتهی استخدام جاهایی که تقاضا دادم به این فکر میکنند که اگر مرا استخدام کنند، بساط شکم را برایشان پهن میکنم. دیگر رد خود ندارد که کار پیدا کنم.